یادداشت؛

چیستی سکولاریسم و سکولاریزاسیون

چیستی سکولاریسم و سکولاریزاسیون

سکولاریسم با توجه به مبانی، اهداف و ویژگی‌ها، از معنای اصطلاحی یکسانی برخوردار نیست و در یک طیف گسترده‌ای بین الحاد و دینداری، معانی گوناگونی یافته است.

به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر یادداشتی از حجت الاسلام خسروپناه در مورد چیستی سکولاریسم و سکولاریزاسیون است که در ادامه می خوانید.

سکولاریزم  در لغت به معنای دنیاپرستی، اعتقاد به اصالت امور دنیوی، غیر دین‌گرایی، نادینی‌گرایی، جدا شدن دین از دنیا، عرفی‌گرایی و دنیویت است.

سکولاریزاسیون به معنای دنیوی‏ کردن، جداانگاری دین و دنیا، دین‌زدایی، علمانیت و secular laws به معنای قوانین عرفی، secular literature به معنای ادبیات غیرمعنوی، ادبیات دنیوی وsecular realm به معنای قلمرو عرفی و دنیوی گرفته شده است. 

برخی فرهنگ‌ها، سکولاریسم را به معنای تنظیم امور معاش از قبیل تعلیم و تربیت، سیاست، اخلاق و جنبه‏های دیگر زندگی انسانی، بدون در نظرگرفتن خداوند و دین تفسیر کرده‏ اند. 

سکولاریسم با توجه به مبانی، اهداف و ویژگی‌ها، از معنای اصطلاحی یکسانی برخوردار نیست و در یک طیف گسترده‌ای بین الحاد و دینداری، معانی گوناگونی یافته است. برخی از طرفداران این اندیشه به حضور دین به عنوان نهادی مستقل از سایر نهادهای اجتماعی، تمایل نشان داده و نقش دین را در حد تنظیم رابطه انسان با خدا تنزّل می‌دهند. گروهی دیگر به شدت با دین به مخالفت پرداخته و درصدد محو کلی آن از صحنه حیات بشری‌اند.

مارکس، فروید، راسل و کسانی که دین را افیون ملت‌ها و منشأ بیماری‌های روانی و اجتماعی می‌دانند؛ به این رویکرد گرایش دارند. این دو نگرش، سکولاریسم را به دو دسته خشن و ملایم تقسیم کرده است. سکولاریسم خشن و افراطی با راهبرد دین‌ستیزی پیش می‏رود و حذف دین از صحنه حیات بشری را انگیزه اصلی خویش می‏سازد. سکولاریسم ملایم به محدود ساختن دین در عرصه فردی و شخصی قناعت می ‏ورزد و دین را از حیات اجتماعی تفکیک می‌سازد. 

شاینر، تعاریف شش‌گانه سکولاریسم و سکولاریزاسیون را به شرح ذیل بیان می‌کند:

۱- نخستین معنا، مربوط به زوال دین است؛ بدین ترتیب، نمادها و آموزه‏ها و نهادهای مذهبی، حیثیت و اعتبار خودشان را از دست می‏ دهند و در نتیجه، راه برای جامعه بدون دین باز می ‏شود. 

۲- معنای دوم به سازگاری هر چه بیشتر با این جهان مربوط است. به این معنا که در این جهان، توجه آدم‌ها از عوامل فرا طبیعی منفک شده و جلب ضرورت‌های زندگی دنیوی و مسایل آن می‏ شود. بنابراین معنا، علایق گروه‌های مذهبی با علایق گروه‌های غیر مذهبی در هم آمیخته می ‏شوند؛ به گونه‏ای که نمی ‏توان یکی را از دیگری تمییز داد. 

۳- دنیاگرایی در سومین معنا، به معنای جدایی دین و جامعه است. دین در این معنا، به قلمرو خاص خودش عقب می‏ نشیند و منحصر به زندگی خصوصی می‏ شود و خصلتی یک‌سره درونی پیدا می‏ کند و تسلطش را بر هر یک از جنبه ‏های زندگی اجتماعی خارج از قلمرو دین، نشان می‏ دهد. 

۴- دنیاگرایی در معنای چهارم، به معنای جایگزینی صورت‌های مذهبی به جای باورداشت‌ها و نهادهای مذهبی است. در این معنا، دانش، رفتار و نهادهایی که زمانی مبتنی بر قدرت خدایی تصور می ‏شدند به پدیده‌هایی آفریده انسان و تحت مسئولیت او تبدیل می ‏شوند و با «دین انسانی شده» روبرو می ‏شویم. 

۵- دنیاگرایی در معنای پنجم، به معنای سلب تقدس از جهان است. جهان خصلت مقدسش را از دست می ‏دهد و انسان و طبیعت موضوع تبیین علّی عقلانی و دخل و تصرف می ‏شوند. در این جهان، نیروهای فراطبیعی، هیچ نقشی ندارند. 

۶- سرانجام، دنیاگرایی به معنای حرکت از جامعه «مقدس» به جامعه «دنیوی» است. به این ترتیب‌که جامعه هر گونه پای‌بندیش را به ارزش‌ها و عمل‌کردهای سنتی رها می‏ کند و ضمن پذیرش دگرگونی همه تصمیم‌ها و کنش‌هایش را بر یک غایت عقلانی و فایده‌گرایانه انجام می ‏دهد. آشکار است‌که این معنای دنیاگرایی از هر معنای دیگر که تنها به جایگاه دگرگون شده دین در جامعه ارتباط دارد؛ گسترده‏ تر است. 

معنای اساسی این اصطلاح همان زوال و شاید ناپدید شدن باورداشت‌ها و نهادهای مذهبی است‌که با معنای نخست، دوم، چهارم و پنجم دنیاگرایی ارتباط دارد. 

برخی از نویسندگان، ویژگی‌های سکولاریسم را بدین شرح بیان می‏ کنند: «سکولاریسم، نظامی عقلانی است‌که روابط بین افراد، گروه‌ها و مؤسسات را با دولت بر اساس مبادی و قوانین عمومی، که متضمن تساوی افراد جامعه در قبال آن است؛ تنظیم می‏کند و مهمترین شاخصه‏ های آن عبارتند از: ۱) جدایی دین از دولت، ۲) طرد قوم‌گرایی و طایفه‌گری سیاسی، ۳)برقراری مساوات بین افراد ملت، علی‌رغم اختلاف دینی محاکم مدنی عمومی که آن را تضمین می‏کنند، ۴) تساوی بین زن و مرد در قانون و احوال شخصی و اینکه فرد بر اساس قوانین دینی یا مدنی یا هر دو می‏تواند ازدواج کند، ۵) منشأ قانون گذاری جامعه است‌که بر اساس نیازها و مشکلات، قانون وضع می‏ کند، ۶) حاکمیت و مشروعیت حکومت از ملت است،  ۷) منزلت داشتن فرهنگ علمی و عقلانی، ۸) به رسمیت شناختن حقوق مذاهب و قومیت ‏های دینی گوناگون، ۹) آزادی دین از سیطره دولت و دولت از سیره دین. 
 

کد خبر 3748077

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha