خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه: زندگی انسان ساحتهای مختلفی دارد که انسان مؤمن همانطور که از اسمش پیداست باید در هر کدام از آنها ایمان خود را ظهور و بروز دهد. در ساحتهای فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری، اعتقادی، اخلاقی، علمی، اقتصادی و جسمی. بروز ایمان نیز در این ساحتها چیزی نیست جز تقوا. یعنی فرد در همه این ابعاد زندگی نظر خدا و رضایت او را محور قرار دهد. امام صادق (ع) درباره وظیفه شیعیان فرموده است: «کونوا لنا زینا ولا تکونوا لنا شیناً» زینت و سبب افتخار ما باشید نه اینکه باعث شرمندگی ما باشید. در این راستا حضرت علی (ع) میفرماید: «اعیونی بورع و اجتهاد و سداد» سعی کنید تقوا و ورع داشته باشید. در این راه تلاش کنید و استقامت داشته باشید. آنچه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان آیت الله مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد کردهاند. بخش پنجاه و هشتم آن را باهم میخوانیم:
خدا را شکر میکنیم که توفیق عنایت فرمود که درباره یکی از احادیثی که از اهلبیت علیهم السلام به دست ما رسیده بود، تأملی کردیم و توضیحاتی خدمت برادران عرض کردیم. به این جملات آخر روایت نوف البکالی از امیرالمؤمنین علیه السلام رسیدیم که میفرماید: «…نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَةٍ؛ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَتْعَبَهَا لِآخِرَتِهِ…». در اینجا دو عبارت که مکمّل هم هستند را بیان میفرمایند. یکی اینکه «نفس شیعه واقعی از ناحیه خودش در زحمت و رنج است؛ امّا مردم از ناحیه او در راحتی هستند». بعد این عبارت را تکمیل میکند و میفرماید: «مردم را از ناحیه خودش راحت کرده، امّا خودش را که به رنج میاندازد برای این است که به پاداش اخروی نائل شود».
شیعه، مرد سختیها
یک وقت در شرایطی امر دایر است بین اینکه انسان خودش یک زحمتی را بکشد یا زحمتی را به دوش دیگری بیندازد. مثلاً در خانه در مورد دو برادر یا دو همسر، … یک کارهایی است که یا این یکی باید انجام دهد یا به گردن دیگری بیندازد. اخلاق شیعه به حسب فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام این است که سعی میکند خودش زحمت را بکشد و رفیقش راحت باشد. بعضی؛ افراد سعی میکنند بارشان را به دوش دیگری بیندازند. این اخلاق شیعه نیست. آنها سعی میکنند زحمت را خود تحمّل کنند تا دیگران راحت باشند.
این نکته در جایی است که کاری متوجّه دو نفر است و یکی باید انجام بدهد. ولی اینکه میفرماید: «نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاءٍ»؛ از این وسیعتر است. نه فقط زحمت دیگران را به دوش میگیرد، بلکه به طور کلی سعی میکند زحمت و سختی را تحمّل کند. در امور عادی زندگی، ممکن است کاری را به راحتی انجام داد؛ مثلاً خانه خوبی تهیه کرد که در آن راحت زندگی کرد و میتوان خانه متوسط یا نازلی تهیه کرد، امّا در آن باید سختی را تحمّل کرد. برای تهیه وسیله سواری، میتوان ماشین لوکسی تهیه کرد که همه وسایل راحتی را داشته باشد، و میتوان ماشینی که ضرورت را تأمین کند، تهیه کرد.
ظاهر عبارت «نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاءٍ»؛ این است که بر عکس آنچه طبیعت مادی انسان اقتضا میکند، شیعه همیشه چیزهایی را انتخاب میکند که سختی دارد. در مقام بیان علّت چرایی این حالت، اجمالاً میفرماید: «وَ أَتْعَبَهَا لِآخِرَتِهِ»: خودش را به رنج میاندازد تا در آخرت سود ببرد.
از نظر اسلام اصل در زندگی راحتی است یا سختی؟
بعد از این توضیح مختصر، این مسأله جدّی که بسیار در مورد آن سوال میشود، مطرح میشود که واقعاً از نظر اسلام، اصل در زندگی انسان این است که دنبال راحتی و لذّت و زینت و… باشد یا اصل این است که زندگی را به سختی بگذراند؟
بدون شک استفاده از نعمتهای حلال خدا در راه حلال هیچ اشکالی ندارد و اگر کسی بگوید که استفاده از نعمتهای خدا نامطلوب است و نباید از لباس و غذا و خانه خوب استفاده کرد، این موافق تعلیم قرآن نیست. قرآن صریحاً میفرماید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی؛ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْق …»۱: چه کسی گفته است که زینتها و روزیهای خوب ممنوع است؟ یعنی یک نوع مؤاخذه و سرزنش کسانی است که وانمود میکنند خدا اجازه نمیدهد انسان از نعمتهای خوب استفاده کند.
سوره تحریم با آیهای نسبت به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله شروع میشود: «یَأَیهَُّا النَّبیُّ لِمَ تحَُرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ …»۲: چرا چیزی که خدا بر تو حلال کرده است، بر خودت حرام میکنی؟ برای همسران پیغمبر صلی الله علیه و آله مسألهای پیش آمده بود و بالاخره پیغمبر اکرم تصمیم گرفتند که از بعضی لذایذ استفاده نکنند. آیه نازل شد که چرا این کار را میکنی؟ «…تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ…»: چرا به خاطر خوشآمد همسرانت حلال خدا را بر خودت حرام میکنی؟
مرحوم بحرالعلوم شبی مرا صدا زد. خدمت ایشان رفتم. فرمود: شنیدهام وضع فلان همشهریتان خوب نیست. چرا به او کمک نمیکنی؟ من با تأکید عرض کردم: آقا من اصلاً اطّلاع نداشتم. ایشان با تندی گفت: اگر میدانستی که کافر شده بودی. من میگویم چرا نمیدانی؟
پس این یک اصل است که استفاده از نعمتهای خوب خدا فی حدّ نفسه هیچ اشکالی ندارد؛ بلکه گاهی میتواند مطلوب هم باشد. مثلاً استفاده از نعمتها موجب میشود، انسان ارزش نعمتها را درک کند و بیشتر شکر خدا را به جا بیاورد. اگر انسان تشنه در تابستان گرم، آب خنک استفاده کند، مزه نعمت خدا را میچشد و آن وقت انگیزه شکر پیدا میکند.در بسیاری از آیات قرآن هم به این نکته اشاره شده است که ما این نعمتها را به شما دادیم تا شکرگزار باشید:؛ «…وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون». جای شکّی نیست که ما در اسلام منعی برای استفاده از نعمتهای خدا نداریم بلکه گاهی دعوت هم شده که فیالجمله از آنها، حتّی زینتها استفاده شود: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ…»؛ «…خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد …» در اجتماعات عبادی که جمع میشوید، لباس زیبا بپوشید. از طرفی در اینکه استفاده از هر نعمتی برای هر کسی هم جایز نیست، مخصوصاً مواردی که حرام است، هیچ بحثی نیست. هر نعمتی، نعمت خداست؛ امّا ممکن است برای یکی جایز باشد برای دیگری جایز نباشد.
نعمتی ملک کسی است و میتواند استفاده کند؛ امّا ملک دیگری نیست و نمیتواند استفاده کند. آن چیزی که بین این دو قطب مورد سوال واقع میشود، این است که اگر برای کسی نعمتی فراهم شده، مثلاً مال فراوان و حلالی ارث به او رسیده و استفاده از آن هیچ محذور شرعی ندارد، آیا بهتر این است که از این نعمت استفاده کند یا زهد بورزد؟ آیا این ترک پیش خدا مطلوبیت دارد یا نه؟ حقیقت این است که همه موارد را با یک جواب نمیشود پاسخ داد. عناوین مختلف فراوانی بر اینها مترتّب میشود که گاهی موجب رجحان انجام و گاهی موجب رجحان ترک میشود.
مثلاً شخصی غذای حلال فراوانی در خانه طبخ کرده؛ است، امّا میداند همسایه گرسنه است یا لااقلّ از این غذا نمیتواند استفاده کند. آیا بهتر این است که اینجا خودش از این نعمت استفاده کند یا به دیگری که احتیاج دارد، بدهد؟ ظاهراً جای هیچ شکّی نیست که با اینکه برای خودش حلال است، ایثار رجحان دارد. صاحب مفتاحالکرامه میفرماید: مرحوم بحرالعلوم رضوان الله علیه شبی مرا صدا زد. خدمت ایشان رفتم. فرمود: شنیدهام وضع فلان همشهریتان خوب نیست. چرا به او کمک نمیکنی؟ من با تأکید عرض کردم: آقا من اصلاً اطّلاع نداشتم.
ایشان با تندی گفت: اگر میدانستی که کافر شده بودی. من میگویم چرا نمیدانی؟ بعد غذای خیلی ممتازی که قبلاً دستور داده بود تهیه کرده بودند، آوردند. چند سکه طلا هم پای آن سینی گذاشت و گفت: این سینی را میبری و نزد آن شخص مینشینی و با او غذا میخوری و برمیگردی. منظور اینکه رسیدگی به همسایه، این قدر اهمّیت دارد که میگوید: اگر میدانستی و کمک نکرده بودی، کافر شده بودی.
کافر به معنای کفران نعمت یا کفر در احکام فقهی است نه در اعتقادات. در اینگونه موارد، شکی نیست که آدم وقتی بداند رفیقش محتاج است، لااقلّ باید بخشی از نعمتها را در اختیار او قرار بدهد و حدّ أعلای آن هم ایثار است: «…وَ یُؤْثِرُونَ عَلی؛ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ …». داستان اهل بیت - علیهم السلام - که سه روز روزه گرفتند و با آب افطار کردند و غذایشان را به مسکین و یتیم و اسیر دادند، مصداق بین این ایثار است: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی؛ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً». بدون شک اینهم رجحان دارد.نمونههای دیگر، عناوین عارضی است مثل خوردن غذا به نحوی که انسان را از عبادت باز دارد که گرچه غذای حلالی است ولی این عنوان ثانوی موجب رجحان ترک میشود. پرخوری خواه ناخواه یک عوارضی دارد؛ مثلاً موجب میشود زمینه؛ تمایل به گناه در آدم ایجاد شود و این، خوردن غذای حلال را مرجوح میکند. چرا انسان کاری کند که اشتهای گناه در خودش به وجود آورد؟ اینها عنوانهای عرضی است که گاهی موجب رجحان انجام میشود و گاهی موجب رجحان ترک میشود.
وظیفه مسئولان و مدیران
یکی از کلیترین عناوین، نسبت به مسؤولین و مدیران کشور مصداق پیدا میکند، مخصوصاً امام امّت و کسانی که در حکم او هستند. در اینگونه موارد تأکید شده که در حدّ نازلترین افراد جامعه از نعمتها استفاده کنند.
در احوالات شیخ انصاری نقل شده که موقع به دنیا آمدن فرزندش، خانمها گفتند: مقداری پول بدهید برای زائو روغن بخریم. ایشان پول را برداشت که بدهد، ولی به ذهنش آمد که معلوم نیست هر طلبهای که امشب وضع حمل همسرش باشد، این پول را داشته باشد. پول را سرجایش گذاشت و نداد. این به خاطر تأسی به سیره امیرالمؤمنین علیه السلام است که یکی از بهترین نمونههایش در نامهای است که حضرت به عثمان به حنیف نوشتهاند. به آقایان طلاب سفارش میکنم گهگاهی این نامه را مرور کنند.
در یک بخش میفرماید: «هر مأمومی امامی دارد. شما من را امام خودتان میدانید. زندگی من باید برای شما الگو باشد. من که رئیس شما و حاکم چند کشور اسلامی هستم، شبانه روزم به دو قرص نان جو و لباسم در سال به دو لباس ارزان قیمت میگذرد». در دو جای این نامه تأکید میفرماید که من نفسم را ریاضت میدهم: «…إِنَّمَا هِیَ نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَی لِتَأْتِیَ آمِنَة …»۶: من نفسم را به زحمت میاندازم و آنچه را که دلش میخواهد به او نمیدهم در حالی که میتوانم از بهترین غذاها استفاده کنم و از بهترین لباسها بپوشم. ولی این کار را نمیکنم برای اینکه من نمیتوانم به نام امیرالمؤمنین اکتفا کنم و با شما در سختیهای زندگی؛ شریک نباشم. این موقعیت اقتضا میکند که اشخاص به زندگی خیلی ساده اکتفا کنند تا اگر دیگران دچار سختی هستند، بگویند: «رئیس ما هم همین طور است. این غذایی است که امیرالمؤمنین هم میخورد».
ممانعت از وابستگی به دنیا
نکته دیگر این است که به طور کلی طبع انسان به گونهای است که وقتی مکرّر از؛ لذتی استفاده کند، کم کم عادت میکند و یک نوع وابستگی به آن پیدا میکند. اگر مدّتی از یک نوع غذا که یک مقدار برتر از غذاهای عادی باشد، استفاده کنیم و بعد بخواهیم یک غذای نازلتری بخوریم، برایمان سخت میشود. یکی از نزدیکان امام رضوان الله علیه میگفت: هیچکس هوس نمیکند مهمان امام شود؛ برای اینکه ناهار یا شام ایشان معمولاً یک کاسه آب آبگوشت است که جز یک سیب زمینی و چند دانه نخود چیز دیگری در آن پیدا نمیشود. من پرسیدم: فلان آقا که از تهران میآیند و از دوستان ایشان هستند، چه میخورند؟ گفت: وقتی ایشان میآید یک دمپختک بدون خورشت برای ایشان میپزند. این سیره امام رضوان الله علیه بود.
آدم باید خودش را عادت بدهد به اینکه لذّتهای دنیا بر او غالب نشود و به آنها وابستگی پیدا نکند. چون طبع آدم اینگونه است که در صورت تکرار وابسته میشود، مطلوب است که انسان یک مقداری از آنچه برایش میسّر است، کمتر استفاده کند. برای حضرت زهرا سلام الله علیها پردهای که منقّش بود، هدیه آورده بودند. پرده زیبایی بود. آن وقتها سطح زندگی هم پایین بود و این پرده مقداری از شرایط عادی بالاتر بود. حضرت آنرا به در اتاقشان آویزان کرده بودند. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله از کنار این خانه میگذشتند و به مسجد میرفتند. آنروز آن پرده را دیدند که آویخته است. بر خلاف روزهای دیگر که میآمدند و احوالپرسی میکردند، نیامدند.
حضرت زهرا سلام الله علیها متوجّه شدند که این نیامدن، معنادار بود. پرده را باز کردند و به همراه یک دستبندی که برای ایشان هدیه آورده بودند، به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام دادند و فرمودند: اینها را خدمت جدّتان بدهید و بگویید در راه خدا انفاق کنند. وقتی به خدمت پیغمبر اکرم آمدند، حضرت سه مرتبه فرموند: «فِدَاهَا أَبُوها» از این جهت میشود گفت: اصل بر این است که آنچه باعث کم شدن توجّه مؤمن به معنویّات میشود و یک نوع وابستگی نسبت به نعمتی برایش ایجاد میکند، ترک آن مطلوب است.
پس «نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاءٍ»؛ یعنی از ویژگی شیعیان این است که اصل را بر این قرار میدهند که سختی را تحمّل کنند. گاهی تحمّل یک سختی واجب است مثل موردی که تکلیف واجبی متوجّه انسان باشد. نمونه بارزش هشت سال دفاع مقدّس است. گاهی تحمّل یک سختی مستحب است. مثال ساده آن در مورد دو طلبه هم حجره است که امر دایر شده ظرفها را این یکی بشوید یا رفیق او؟ اخلاق علوی اقتضا میکند که در یک چنین جایی انسان خودش سختی را تحمّل کند و فکر این نباشد که بارش را به دوش دیگری بیندازد. به طور کلی شیعیان باید سعی کنند که خودشان را به لذّتهای دنیا عادت ندهند. البتّه لذّتهای حلال منظور است؛ چراکه مسلّماً مؤمن از لذّتهای حرام پرهیز میکند. آنجا که لذایذ حلال بدون هیچ شبههای برای ایشان فراهم است، باز کمتر استفاده میکنند تا وابستگی به دنیا پیدا نکنند.
۱؛ الاعراف / ۳۲.
۲؛ التحریم / ۱.
۳؛ الاعراف / ۳۱.
۴؛ الحشر / ۹.
۵؛ الانسان / ۸.
۶؛ نهج البلاغه / نامه ۴۵.
۷؛ أمالی الصدوق، ص: ۲۳۴.
نظر شما