خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه: امروز سالگرد میلاد با سعادت امام حسن مجتبی علیه السلام است. از یک منظر میتوان امام حسن علیهالسلام را مظلومترین شخصیت در خاندان پیامبر صلواتالله علیه دانست؛ یکی از مظلومیتهای آن حضرت این است که ما شیعیان، آنگونه که باید و شاید با زندگی ایشان آشنا نیستیم، تحلیلی از کارهای برجسته ایشان نداریم و به دنبال پاسخی برای اتهاماتی که دشمنان به ایشان زدهاند، نبودهایم؛ حتی طی چهارده قرن گذشته از صدر اسلام تاکنون، مورخان شیعه آنگونه که باید به حوادث زمان امام حسن و آنچه موجب صلح آن حضرت با معاویه شد و آثار این صلح نپرداختهاند. آنچه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان آیتالله مصباحیزدی در این خصوص است که پیشتر بخش نخست آن منتشر شد و هم اینک بخش دوم آن تقدیم نگاهتان میشود:
اولین مشکل امام امیرالمؤمنین در ابتدای خلافت وجود بخشی در عالم اسلام بود که از اسلام بیخبر بودند و تحت ریاست و مدیریت کسی قرار داشتند که در دل علاقهای به اسلام نداشت. لذا ایشان چارهای جز جنگیدن با معاویه نداشت. در جنگ صفین عده زیادی از اصحاب بدر و دیگر دوستداران اهل بیت و نیز تعداد زیادی از کسانی که از حکومت خلیفه سوم سرخورده شده بودند و به جمع یاران علی پیوسته بودند، شهید شدند؛ کسانی مثل عمار که حجتی بر علیه معاویه بودند و باعث میشدند امیرالمؤمنین بتواند به جنگ با معاویه ادامه دهد.
اما این شرایط در زمان امام حسن (ع) تغییر کرد. دیگر نه اصحاب بدر بودند؛ نه کسی مثل عمار بود؛ نه یاران مخلصی که سالها برای اسلام جنگیده بودند و فداکاری کرده بودند؛ امام حسن علیهالسلام با نسل جوانی مواجه بود که اموال و غنایم حاصل از پیروزیهای مسلمانان را در اختیار داشت و تدریجاً روحیه رفاهطلبی و دنیازدگی در بسیاری از افراد قشر خاکستری جامعه رواج پیدا کرده بود و از همینرو علاقهای به جنگ و جهاد نداشتند و از جنگ خسته شده بودند. امام حسن در چنین شرایطی به خلافت رسیدند. معاویه هم با شیطنت، خواص سپاه آن حضرت را خریده بود و کار به جایی رسیده بود که بسیاری از نزدیکان امام حسن دیگر دل خوشی از جنگ نداشتند؛ حتی گروهی از ایشان رسماً به همراه فرماندهشان به سپاه معاویه ملحق شدند. کار به جایی رسید که کسانی از یاران امام مجتبی حاضر شدند آن حضرت را ترور کنند! عدهای از کسانی هم که علاقمند به جنگ با معاویه بودند، اعتراض داشتند که چرا امام حسن کوتاه میآید؟ اما ایشان اسراری از درون اصحاب خودش و رفتارهایشان میدانست که آنها نمیدانستند.
سرانجام، زمانی که امام حسن حاضر شدند با معاویه بجنگند، چهار هزار سرباز، در مقابل حداقل شصت هزار سرباز معاویه در اختیار داشتند. در این میان توطئههای معاویه چنان آن حضرت را در غربت فرو برده بود که معاویه به خود جرأت میداد برای آن حضرت پیام بفرستد که «فَاحْذَرْ أَنْ تَکُونَ مَنِیَّتُکَ عَلَی یَدَیْ رِعَاعِ النَّاس؛ ۱ بترس از اینکه افرادی پست و بیهویت تو را به قتل برسانند!»
در چنین شرایطی امام حسن علیهالسلام بر سر دو راهی قرار گرفت: جنگی را شروع کند که در آن خودش و اصحابش بیثمر به شهادت میرسند و فاتحه دستگاه تشیع خوانده میشود. چون معاویه همانگونه که توانست لعن بر علی را به عنوان یک فریضه در میان همه مسلمانان رواج دهد، میتوانست لعن بر امام حسن را ترویج دهد و در مدت کوتاهی فاتحه اهل بیت خوانده شود. مگر در نتیجه تبلیغات معاویه در شام، مردم از شنیدن خبر شهادت امیرالمؤمنین در مسجد کوفه و در حال نماز تعجب نکردند و نگفتند مگر علی نماز هم میخواند!؟ معاویه میتوانست با ادامه چنین فتنهای اسلام اصیل را از بین ببرد و آنچه خودش میخواست را به جای اسلام معرفی کند. راه دیگری که پیش روی امام حسن قرار داشت، این بود که با خون دل، دندان روی جگر بگذارد، و ملامت دوست و دشمن را بشنود، تا زمینهای را فراهم کند و مردم به حدی از رشد فکری و فرهنگی برسند که بنیامیه را بشناسند و بفهمند اینها مسلمان واقعی و ملتزم به احکام اسلام نیستند.
امام حسن عیلهالسلام با توجه به شرایط فکری و فرهنگی جامعه و دغلبازی و حیلهگری دشمن راه دوم را در پیش گرفت. آن حضرت صلحنامه را به صورتی تنظیم کرد که از همان روز اول عقد صلحنامه معاویه شروع به مخالفت و نقض عهد کرد و از همین جا رسوایی معاویه و بنیامیه آغاز شد؛ چون هر عاقلی میفهمید نقض عقد کار درستی نیست. کار معاویه به جایی رسید که در نخیله سخنرانی کرد و گفت: ای اهل عراق! من با شما نجنگیدم که شما را وادار به نماز و روزه کنم؛ من برای وادار کردن شما به حج با شما نجنگیدم؛ من با شما جنگیدم، تا بر شما ریاست کنم! جنگ من با شما برای ریاست بود. لذا من از امروز به قراردادی که با حسن بستم، ملتزم نیستم. بعد هم صلحنامه را پاره کرد و زیر پا انداخت.
این رفتارهای معاویه و عهدشکنیهای او موجب شد مردم تدریجاً از خواب غفلت بیدار شوند و بفهمند بنیامیه چگونه کسانی هستند. امام حسن از ابتدا معاویه را میشناخت و میدانست سرانجام کار او چه خواهد شد؛ اما باید به مردم بفهماند که سر و کار شما با چنین کسی است؛ کسی که به تصور شما یکی از اصحاب پیغمبر و خال مؤمنین است. تدبیر امام حسن این بود که مردم بنیامیه را بشناسند و همین امر موجب شد که زمینه برای قیام سیدالشهدا علیهالسلام فراهم شود. اگر مردم بنیامیه را نشناخته بودند، شهادت سیدالشهدا هم تروری میشد، مثل بسیاری از موارد مشابه که بینتیجه ماند. صلح امام حسن زمینهای شد برای اینکه مردم بنیامیه را بشناسند و پس از قیام امام حسین و شهادت آن حضرت تدریجاً بیدار شوند و به مخالفت با بنیامیه بپردازند. در این میان اصل تشیع محفوظ ماند و فرصتی پیدا شد که ائمه بتوانند فرهنگ اسلام و عقاید تشیع را در میان مردم رواج دهند.
پس بقای اسلام مرهون تدبیر امام حسن است؛ و به گفته مرحوم شیخ راضی آل یاسین داستان کربلا قبل از اینکه حسینی باشد، حسنی است. امام حسن بود که زمینه کربلا را فراهم کرد. داستان کربلا در صورتی اثربخش بود و جای خودش را باز میکرد که مردم این شناخت را پیدا کرده و از خواب غفلت بیدار شده باشند. در غیر این صورت میگفتند یزید که جانشین پیغمبر است؛ مثل خلیفه اول و دوم و سوم. مگر نه اینکه معاویه با تبلیغات خود بالاترین واجبات را تبعیت از کسی معرفی کرده بود که مردم با او بیعت کردهاند؟ اما زمانی که خود پیمانش با امام حسن را نقض کرد، مردم فهمیدند همه این حرفها بازی برای فریب آنها بوده است.
حال، آیا باید چنین کسی که با این تدبیر بقای اسلام مرهون اوست، در جامعه ما ناشناخته باشد؟ ما نباید غفلت کنیم از اینکه در کنار امام حسین علیهالسلام، امام مظلوم دیگری هم داریم که حق او ناشناخته مانده است و در هر فرصت سعی کنیم نسبت به آن حضرت ادای وظیفه کنیم.
اما درسی که ما از زندگی امام حسن میگیریم الگوبرداری از صبر آن حضرت است. آن حضرت یکی از بارزترین الگوهای صبر است. صبر و تحمل امام مجتبی در برابر خون دلهایی که خورد و دشنامها و ناسزاهایی که شنید، آدمی را مبهوت میکند.
درس دیگر ما از زندگی آن حضرت این است که بزرگترین آفت جامعه اسلامی ضعف شناخت است؛ سطح فرهنگ مردم آن زمان و توان تشخیصشان بسیار ضعیف بود؛ به فرمایش مقام معظم رهبری آنها بصیرت نداشتند؛ تا جایی که به راحتی با جعل یک حدیث و یا یک رفتار مزورانه فریب میخوردند و به کسانی مثل خاندان پیغمبر اعتراض میکردند که چرا شما ایجاد اختلاف کردید؟ مگر نه اینکه امروز هم کسی مثل سید قطب در کتاب تفسیرش به نام فی ظلال القرآن، شیعه را از اولین کسانی معرفی میکند که بذر اختلاف را در جامعه اسلامی افشاندند؟ به عقیده آنها مسلمانان، همه تابع خلیفه اول و دوم بودند، اما شیعه با طرح مساله امامت علی بین مسلمانان ایجاد شکاف کردند! این ثمره تبلیغات شیاطین و وارونه جلوه دادن امر است.
همه این بلاهایی که از ابتدا تا کنون بر سر مسلمانان آمد به خاطر بیبصیرتی خواص و سطح پایین فرهنگ جامعه بوده است. اگر ما بخواهیم به این گرفتاریها مبتلا نشویم، باید سعی کنیم با این آفت مبارزه کنیم. هر چه حقایق بیشتر روشن شود، سطح فهم مردم بالا برود، قدرت قضاوتشان بیشتر شود و بهتر بتوانند تشخیص دهند، کمتر به این مصائب دچار میشویم. اصرار مقام معظم رهبری برای برگزاری تریبونهای آزاد برای همین است که کسانی که شبهات و سوالاتی دارند، آنها را مطرح کنند، تا شبههها در دلها نهفته نماند. این، درسی مهم و مسألهای بسیار کلیدی برای برنامهریزی در حال و آینده برای پیشرفت اسلام و فراهم شدن زمینه برای ظهور ولی عصر عجل الله فرجه الشریف است.
مساله دوم اینکه بسیاری از انحرافات سادهاندیشان زمان ائمه علیهمالسلام ناشی از خوشبینی بیجا نسبت به بعضی افراد بود که اسم و عنوانی کسب کرده بودند. اخلاق اسلامی اقتضا میکند انسان نسبت به دیگران بدگویی نکند، سوءظن نداشته باشد، غیبت و بدگویی نکند؛ اما شیاطین از این زمینهها سوءاستفاده کردند. آنها ابتدا مناقب دروغینی برای برخی افراد درست کردند و آن را ترویج دادند و بعد به بهانه جلوگیری از اهانت به برادر مسلمان و صحابی پیامبر مانع انتقاد از ایشان شدند. حتی امروز عده زیادی از علمای بزرگ اهل تسنن معتقدند که تمام اصحاب پیغمبر در حکم معصومند. مستند آنها هم حدیثی جعلی است که پیامبر فرمود: اصحابی کالنجوم بایّهم اقتیدتم اهتدیتم! اصحاب من مثل ستارگان هستند و به هر کدام از آنها اقتدا کنید، هدایت میشوید!
این فرهنگ عوامفریبانه و شیطانی کمابیش در جامعه شیعه هم نفوذ پیدا کرده و کسانی از روی خوشبینی و علاقه شخصی مورد احترام قرار میگیرند و مردم تصور میکنند که او بتی است! مگر کسی که روزی خدمتی کرده، آدم بزرگی بوده و یا در جنگ شرکت کرده، تا ابد مصون از خطا و اشتباه است؟ مگر بعضی از کسانی که امام حسین را در کربلا شهید کردند، روزی در رکاب علی با معاویه نمیجنگیدند!؟ شمر بن ذیالجوشن یکی از اصحاب علی بود که در جنگ صفین در رکاب علی با معاویه میجنگید؛ پس چون از اصحاب علی بود، ما هم همیشه به او احترام بگذاریم!
پی نوشت:
۱. مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۲.
نظر شما