پیام‌نما

لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ * * * قطعا براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است‏ شما در رنج بيفتيد به [هدايت] شما حريص و نسبت به مؤمنان دلسوز مهربان است. * * * رسولى خود از سوى يكتا خدا / فرستاده آمد ز جنس شما

۲۱ اسفند ۱۴۰۳، ۱۶:۱۴

 اراده‌اش فانی در ارادت و قلبش مستغرق در ملاحت محمد (ص) شد

 اراده‌اش فانی در ارادت و قلبش مستغرق در ملاحت محمد (ص) شد

خدیجه که محو جمال و کمال محمد است، به دلیل عشق سوزان و ارادتی که به ارادت محمد (ص) گره خورده، خود ندید تا مالک مال و خانه و سرا از آن خود بیند و بداند.

به گزارش خبرنگار مهر، به مناسبت دهم رمضان سالروز عروج بانوی اول اسلام ام‌المومنین حضرت خدیجه (س) حجت الاسلام حمید احمدی رئیس کمیته فرهنگی آموزشی اربعین به بیان جایگاه این بانوی نمونه اسلام پرداخته است. که در ادامه می‌خوانیم:

هنگامی که ملیکه قریش و بزرگ بانوی عرب چشمش به جمال محمد (ص) افتاد، او را همه حُسن یافت و ملاحت و جمال در او به کمال دید!

نگار من همه حُسن و ملاحت است و جمال

همه ملاحت و حسن و جمال او به کمال ۱

هم حقیقت نورانی و قدسی‌اش او را مجذوب خود ساخت و در کمند عشق او گرفتار آمد و به سنت جاریه طریقت عشق از عادت و رسوم بیرون آمد. و این مقام طالب حقیقت بدون مهرورزی و سرسپردن مقدور نخواهد بود.

لذا به رسم عاشق صادق و با ارادتی قلبی و پاک بر عادات و رسوم پا نهاد، با نهایت مهر و محبت خواستگارش شد و نزدیکان به وساطت گسیل داشت .۲

آغازین آشنایی‌اش، مطلع سیر و سلوکی شد که با ارادت پاک تا به فنا در محبوب طی شد. اشتعال این شعله سوزنده محبت و ارادت او را به بانوی استوار و نستوه و فداکاری مبدل ساخت که همه هستی‌اش را فدای مرادش محمد صلوات الله علیه کرد.

به درستی گفته‌اند که اراده شعله سوزنده‌ای در قلب است که در آغاز سیر و سلوک به جان مرید می‌افتد و نیز گفته‌اند پاسخ مشتاقانه‌ای است که سالک کوی محبوب به منادی حقیقت می‌دهد و با رغبت و میل درونی به مراد و محبوب تعلق می‌یابد و نازبینانه درباره همه چیز حکم می‌راند۳

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن ۴

لذا گفته‌اند اراده از پایه‌های سفر معنوی و انسی است .۵ البته کسی می‌تواند فرمان "اجیبوا داعی الله :۶ را گردن نهد که باطن او به نور کشف و صفا آراسته باشد .۷

هر شام و صبح بی‌قرار در پی محبوب و کسب خبر از اوست.

جمله بی‌قراریت از طلب قرار توست

طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت ۸

امان و قرار ندارد و جان مشتاقش به سائقه شور عشق به حرکت در می‌آید

و با ابراز ارادتی پاک تلاش نمود تا با او هم منزل شود. چنان‌چه که یکی از مراحل سیر و سفر معنوی را چنین دانند:

"طالب حقیقت باید پس از بیرون آمدن از عادات و رسوم با نیتی درست و صادق با سالک راستین هم منزل شود و با او در سیر و سلوک گام بردارد و از هر امر بازدارنده‌ای پرهیز کند "۹ با چنین ارادتی عاشقانه، مقهور جمال محبوب شد و اراده‌اش را به اراده او پیوند زد و به معنای حقیقی فانی در مراد می‌شود. همه وجودش چنین می‌گوید: "اُریدُ اَن لا اُریدُ "۱۰ می‌خواهم که نخواهم. یعنی "خواهان آنم که نخواهم و آن خواهم که مراد خواهد".

"اِنّی اَناَالمُراد و اَنتَ المُرید "۱۱

اراده‌اش و خواستش با خواست و اراده محبوب خدا محمد صلوات الله علیه یکی شد و از خود سلب اختیار نمود و نغمه ملکوتی‌اش چنین شد که من خواسته توأم و تو خواسته من!

تنها تو هستی که مریدی!

چون‌که غیرت عشق جز خواسته محبوب خواسته‌ای ندارد و به جای نخواهد گذاشت و جز به اراده و خواسته محبوب که خواسته معبود لم‌یزلی است اراده‌ای ندارد.

چنین است ارادت و کمال بانوی بزرگ مکه که در اوج محبت و عشق به دردانه هستی، که پیامبر خدا نیز او را در فراز این سلوک و معرفت، به نهایت صاحب جمال می‌یابد و در دیدگانش زیباست و زیبایی‌اش را می‌ستاند و تا واپسین حیاتش هیچ بانویی نتوانست جایش را در دیدگان و اندیشه‌اش پر نماید!

حتی در برشمردن مفاخر علی علیه‌السلام می‌گوید: من مادرزنی به مثل خدیجه ندارم ۱۲

خدیجه که محو جمال و کمال محمد است، به دلیل عشق سوزان و ارادتی که به ارادت محمد (ص) گره خورده، خود ندید تا مالک مال و خانه و سرا از آن خود بیند و بداند. از این رو هنگامی که به وصالش رسید و از حضور در کنارش اطمینان یافت، هر آن‌چه داشت با شوق و سروری تقدیمش کرد چنان‌چه حبیب‌خدا در همان شب برقراری پیوند الهی، خواست منزلش را ترک گوید، گفت: به کجا؟

فرمود: به خانه عمویم ابوطالب می‌روم.

گفت: این خانه و هر آنجه در آن است از غلامان و کنیزان و هر آنچه از آن من بوده در اختیار توست و من هم در خدمت توأم!

إِلَی بَیْتِکَ فَبَیْتِی بَیْتُکَ وَ أَنَا جَارِیَتُک ۱۳

بفرما به خانه خودت، خانه من، خانه توست و من کنیز تو هستم.

همه اموال و دارایی و وجودش را بی‌منت و به نهایت رضایت تقدیم همسر محبوبش می‌کند چون این ارادت همان شعله مشتعل و سوزان درونش بود که جز وصالش چیزی دیگر ارزش طلبیدن و دیدن برای او نداشت حال که با او همدم و همراه شد با نفس قدسی‌اش آشنا گردید، به مقام احسان و عیان رسید که در آن منزلگه دیدن حقیقت ناب و بی‌غش نبوی نصیبش گردید لذا قبل از اعلام‌نبوت، به عیان دید و در این روئیت ملاحت باطنش و جمالش او را مسحور و مجذوب خود ساخت. او در آن مقام محمد (ص) را همه حُسن و ملاحت ۱۴ و جمال یافت بلکه همه جهان را در تسخیر حُسن و جمال و ملاحت او دید!

حُسنت به اتقان ملاحت جهان گرفت

آری به اتفاق، جهان می‌توان گرفت ۱۵

چنان‌چه کس را شایسته هم‌آوردی با محمد (ص) ندید و به همه طالبان وصلت اعتنایی نکرد و کسی را شایسته یارای آن ندانست.

به حسن خُلق و وفا کس به یار ما نرسد

تو را در این سخن انکار کار ما نرسد

اگر چه حسن فروشان با جلوه آمدند

کس به حُسن و ملاحت به یار ما نرسد .۱۶

این فنا و جذب در مغناطیس جمال و کمال پیامبر او را به فرازین عزت و منزلتی رساند که پیامبر خدا او را از چهار زن برتر و مقرب خداوند معرفی می‌کند و بدان شرافتی که امین وحی حضرت جبرئیل بر او سلام و تحیت می‌رساند و بالاتر سلام خداوند را بر او می‌خواند.

آن شد که رغم همه سختی‌ها، رنج‌ها و مرارت‌ها هیچ‌گاه شکوه‌ای به نزد کس نبرد و کسی از آن روایت نکرد بلکه همه خوشی‌اش آن بود که در کنار محبوب خدا منزل دارد و هم نفس اوست و لذا هر مرارت و رنج را که تصورش هم سخت و دردناک است، به جان خرید و آن بانوی ثروتمند قریش برای آرمان و راه و مرام محمد صلوات الله علیه، صبر را به تسلیم واداشت تا لبانش روزها به اندک طعام و آب نرسید و در نهایت عسرت و جوع و تنگدستی در شعب ابی‌طالب در جهادی عظیم جان خویش فدای بقای نام و مرام محبوبش نمود و خود نیز به سبب همین فنای در حبیب خدا و مجذوب ملاحت و جمال محمد (ص) همیشه در کنار نامش ماندگار و مانا گردید و مقام والای مادری بانوی بی‌مثال هستی، صدیقه طاهره سلام الله علیها و فخر و مدال بی‌تکرار مادر سلسله نورانی آل‌الله علیهم السلام و عصاره هستی حضرت بقیه‌الله (عج) را خداوند به او عطا کرد و بر سینه او نشاند و او را تا ابد شایسته مقام مادری همه مؤمنان گیتی ساخت و مؤمنان را در این انتساب به آن نماد ایمان، کرامت و صبر، شرافت بخشید.

اَلسَّلامُ عَلَیْک یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَ بلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ‌اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَک بِما أَوْلاک اللهُ مِنْ فَضْل، وَالسَّلامُ عَلَیْک وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.

منابع:

۱- سوزنی سمرقندی

۲- طبقات الکبری، ج ۱ ص ۶۲ و سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۷و جل ۶ ص ۵۷ و رسولی محلاتی، تاریخ تحلیلی اسلام ج ۲، ص ۱۷

۳- ابن عربی، رساله اصطلاحات عرفانی، ۱۴۱۸.

۴- حافظ

۵- عبدالرزاق کاشانی، از رساله اصطلاحات عرفانی

۶- احقاف، ۳۱

۷- عبد ارزاق کاشانی، در حاشیه منازل‌انس انصاری

۸- مولوی

۹- خواجه عبدالله انصاری، همان

۱۰- از بایزید بسطامی

۱۱- ابن عربی، همان ج ۲،

۱۲- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۰ ص ۶۸

۱۳- همان، ج ۱۷، ص ۳۰۹و ج۲ص۴

۱۴- از پیامبر خدا پرسیدند که شما زیباترین یا حضرت یوسف فرمودند: آخی یوسف اجمل منی و انا املح منه، برادرم یوسف از من زیباتر بود ولی من از او با نمک‌ترم.(سفینه البحار ج ۲، ص ۵۴)

۱۵- حافظ

۱۶- حافظ

کد خبر 6405022

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha