خبرگزاری مهر - مجله مهر: تهران، آخرین جمعه ماه مبارک رمضان. خورشید هنوز از پشت ابرها بیرون نیامده اما خیابانهای شهر با حضور مردم جان گرفتهاند. از میدان انقلاب تا خیابان فلسطین، پُر از قدمهایی است که با اراده برداشته میشوند. صدای شعارها در فضا میپیچد و هیجان در چشمان مردم موج میزند. زن و مرد، پیر و جوان، کنار هم ایستادهاند و امید در نگاهشان زنده است، بر لب ذکر الله اکبر دارند و به عکسهایی که در راه میبینند از شهید سید حسن نصرالله تا امام (ره) و… ادای احترام میکنند، کودکانی که هنوز زخم فلسطین را نمیشناسند همراه خانوادههایشان آمدهاند، انگار که همین مسیر رسم معرفت و عدالت را در آنها شکل میدهد. اینجا، هر قدم یک صداست و هر نگاه یک تعهد برای فلسطین.
جهان شاید بعد از هفت اکتبر تازه به درد فلسطین چشم باز کرده باشد و از مادرید تا برلین، از میلان تا پاریس، از لندن تا هلند غمشان را فریاد زدند. اما اینجا در «ایران» نیازی به بیدار شدن نبود. مردم ایران سالهاست که چشمهایشان به زخمهای غزه دوخته شده و آخرین جمعه ماه رمضان برایشان فقط یک تاریخ در تقویم نیست؛ بلکه یادآور عهدی است که هیچگاه شکسته نمیشود.
شاید این راهپیمایی مرزها را در همان لحظه جابهجا نکند. شاید امروز رژیم اشغالگر فرو نریزد اما در این خیابانها چیزی جریان دارد که عمیقتر از سیاست است؛ یک همبستگی که فراتر از کلمات، در دلها جا خوش کرده است. هر قدمی که برداشته میشود فقط برای یک کشور نیست؛ بلکه برای انسانی است که در گوشهای از جهان باید آزاد باشد. مردم ایران به جهان یادآوری میکنند که فلسطین تنها نیست نه در روز قدس، نه در هیچکدام از روزهایی که گذشت و حتی هنوز نخواهد گذشت.
این راه، خستگی ندارد
میان جمعیت، مردی میانسال دست نوهاش را گرفته و آرام اما محکم قدم برمیدارد. به آنها نزدیک میشوم، سلام میکنم. لبخند میزند. میپرسم چند سال است که در راهپیمایی شرکت میکنید؟ چشمانش را ریز میکند، انگار سالها را در ذهنش مرور میکند. «سالهای زیادی… حسابش از دستم در رفته.» به دست دیگرش که پرچمی کوچک را نگه داشته، نگاه میکنم. میگویم خسته نشدید؟ لبخندش عمیقتر میشود. «از چی؟ از اینکه بیام بگم فلسطین تنها نیست؟ نه، این راه، خستگی نداره.»
به نوهاش که نگاه میکنم انگار فریادهای چشمانش جلوتر از کلام به گوشم میرسند، نمیدانم شاید چشمانش بلندتر از صدایش حرف میزنند. دوست دارم با او هم مکالمهای برقرار کنم اما سرش را برمیگرداند تا به سمتش حرکت نکنم ولی شانسم را امتحان میکنم شاید گرفت، میپرسم شما اولین بار هست که میای؟ کمی مکث میکند، بعد به پرچم در دستان پدربزرگ نگاه میکند، انگار که بخواهد جوابی محکمتر از کلمات بدهد. «نه. چند ساله که میام، از وقتی یادمه.» پدربزرگ با لبخند نگاهش میکند، انگار چیزی در دلش آرام میگیرد. بعد میگوید، «دیدی؟ این راه، تموم نمیشه.»
به کبوترهای پرواز درآمده در آسمان نگاه میکنم لحظهای جملهای در ذهنم طنین میاندازد: «سنرجع یوماً إلی حینا» (روزی به محلههایمان بازخواهیم گشت). گویی این کلمات نه تنها امید فلسطینیان بلکه باور همه آنهایی است که برای آزادی و عدالت قدم برمیدارند.
عدالت فقط یک کلمه نیست
همانطور که مسیر را میروم مادری جوان کالسکهای را هل میدهد. کودک دوسالهای با چشمان کنجکاو از داخل آن به اطراف نگاه میکند. قدمهایم را تندتر میکنم و کنارشان میروم و میپرسم بچهها چیزی از این فضا میفهمند؟ زن لحظهای مکث میکند. بعد نگاهش را از خیابانهای شلوغ به چشمان من میدوزد. «شاید نه اونجوری که ما میفهمیم، ولی حس میکنن. این چیزها رو باید تو محیط تجربه کنن تا جزئی از باورشون بشه، حتی اگه قدرت تحلیل نداشته باشن.» یعنی با این هدف که بزرگ بشه، میفهمه؟ زن لبخندی کمرنگ میزند. کمی خم میشود و روسری کودک را مرتب میکند. «بله. همین که یاد بگیره دنیا فقط خیابانها و مرزهای نقشه نیست، همین که بفهمه عدالت فقط یه کلمه نیست، کافیه.»
کمی سکوت میکنم. صدای شعارها در فضا میپیچد. زن آرام به راهش ادامه میدهد و من پشت سرش قدم میزنم و تنها دست آویزان کودک از کالسکه را میبینم.
فلسطین روایتی فراتر از مرزها؛ مسئلهای به وسعت انسانیت
زنی جوان را میبینم که با همسرش حرکت میکند. به سمتش میروم، دوست دارم سوالهایی که ذهنم را درگیر کرده بپرسم تا شاید جوابهایی بشنوم که مسیر روشنی را آغاز میکند با جدیت و عزمی که درونش میبینم آرام میپرسم: چطور به راهپیمایی امروز نگاه میکنید؟ میگوید «فلسطین همیشه در قلب من بوده. این راهپیمایی فقط یک حرکت سیاسی نیست بلکه یک حرکت انسانیست.» ولی برخی معتقدند که مشکلات داخلی خودمان هم هست. نظر شما چیه؟ «بله، مشکلات داخلی داریم، ولی این نباید باعث بشه که از مسائلی بزرگتر غافل بشیم. تجاوز به خانه و زندگی مردم فلسطین یک نماد از بیعدالتیه و ما نباید فقط به درد خودمون فکر کنیم. این مسئله، مسئله همهی بشریت هست.» پس شما معتقدید که این راهپیماییها تأثیرگذار هستند؟ «قطعاً! هر صدایی که بلند میشه، هر قدمی که برداشته میشه، یعنی امید. اگر امروز از اینجا صدایی به گوش جهانیان نرسه، شاید فردا برسه، این راه هرگز فراموش نخواهد شد. شاید امروز هر کدام از ما در این جمع، یک قطره در دریا باشیم اما هر قطرهای روزی دریا میشه.»
پیمانی که هرگز شکسته نخواهد شد
شاید پاسخ خیلی از سوالهایم را کم و بیش گرفته باشم اما این را میدانم که تقویمها ورق میخورند و این پیمان ماندگار است. خیابانهای تهران امروز پر از فریاد بودند چون این صداها تنها برای یک روز نیستند. چون در هر قدمی که برداشته شد، چیزی فراتر از یک اعتراض جاری بود؛ یک باور، یک ایستادگی. شاید هنوز فلسطین در جنگ و بند باشد اما تاریخ نشان داده که هیچ سرزمینی برای همیشه در اشغال نمانده است. روزی که خیابانهای غزه، نه با آوار که با امید ساخته شوند، آن روز، تمام این صداها به مقصد رسیدهاند و تا آن زمان، این راه ادامه دارد در نگاههایی که به آزادی ایمان دارند، در قدمهایی که همیشه برداشته خواهند شد.
نظر شما