خبرگزاری مهر - مجله مهر، رؤیا سادات هاشمی: احتمالاً خیلی از ما جستجو کردن برای رسیدن به شهدا و شهادت را مختص نسلهای قدیم میدانیم. آدمهایی که شناسنامههایشان را دستکاری میکردند و در نهایت خودشان را به آب و آتش میزدند تا شاید راهی به جبهه و دروازهای برای رسیدن به بهشت شهادت را پیدا کنند. با تمام شدن هشت سال دفاع مقدس بیشتر ما فکر میکردیم که شاید دیگر خبری از آن آدمهای مشتاق برای از خودگذشتگی و فداکاری را پیدا نکنیم. آدمهای ساده و معمولی از جنس خودمان که شهادت از آنها یک اسطوره تمام نشدنی میساخت. اما آنهایی که دنبال فرمول جاودانگی شهادت باشند همیشه راهی برای رسیدن به آن پیدا میکنند چه در جبهههای جنگ تحمیلی در دهه ۶۰ چه در دهه ۹۰ با دفاع از حرم در سوریه...
اما کنار همه اینها نکتهای که همیشه بیشترمان از آن غافلیم اینجاست که برای رسیدن به شهادت لازم نیست دست به سلاح و آماده به جنگ باشیم. گاهی شهدا را باید در لباس خدمت دید خدمت به آدمهای نیازمند و محروم که در جستجوی کمک نشستهاند. شهدای گروههای جهادی جزو همین دسته از افرادند. جوانهای برومند و پرهیاهویی که به امید یاری دیگران در تلاشاند تا دنیای اطرافشان را به جای بهتری برای زندگی کردن تبدیل کنند. محمد حسن باباخانی و رشاد طریقت منفرد دو جوان جهادگری بودند که به تازگی در راه خدمت به مردمان محروم راه شهادت در پیش گرفتند و یادشان برای همیشه ابدی شد.
وقتی ما بی چرا زندگانیم، آنها به چرا مرگ خود آگاهند
«شرط شهید شدن شهید بودن است» بیشتر ما این جمله سردار سلیمانی را صرفاً میخوانیم اما تعداد کمی هستند که این جمله را به معنای واقعی زندگی میکنند. شهید سید محمد باباخانی یکی از همین آدمهاست. جوان رعنایی که ۱۸ سال سابقه جهادگری داشت و عضو گروه جهادی شهید پاشاپور بود عید امسال میتوانست مثل خیلی از ما برای تعطیلات عید گزینههای مختلفی را بالا و پایین کند تا در کنار دوستان و خانوادهاش به دنبال تفریح و گردش نوروز را از سر بگذراند اما تصمیم گرفت روزهای آغازین سال نو را برای خدمت به مردم هرمزگان در اردوی جهادی بگذراند و سرانجام حین خدمت در راه بندرعباس و سیرجان طی یک سانحه به شهادت برسد. تا جایی که همین موضوع باعث شد تا خیلیهای سفر جهادی او را با معاون پارلمانی رئیس جمهور که برای تعطیلات و تفریح به قطب جنوب رفته بود مقایسه کنند.
روایت یک آقازاده اصیل
اتفاقات و اخبار ناخوشایند طی همه این سالها کاری کرده که وقتی واژه «آقازاده» را میشنویم شاید چندان حس خوبی به آن نداشته باشیم؛ ولی میان همه مصداقهای دوست نداشتنی گاهی میشود آدمهایی را پیدا کرد که به واژهها عزت میدهند و میشوند مثال نقض همه پیشفرضهایی که قبلاً از این مفهوم داشتیم. شهید رشاد طریقت منفرد یکی از همین افراد است جهادگر گروه شهید پاشاپور که همانند حسن باباخانی حین خدمت در عید نوروز به شهادت رسید. نکته جالب توجه درباره این جوان این بود که او فرزند محمدحسن طریقت منفرد وزیر بهداشت دولت دهم بود.
افسوس برای از دست دادن یک ژن خوب!
بعد از اینکه این دو جهادگر جوان در فروردین ۱۴۰۴ حین خدمت برای آبرسانی به مناطق محروم هرمزگان به شهادت رسیدند. کمابیش میشد واکنش کاربران ایرانی در فضای مجازی نسبت به این اتفاق را دنبال کرد. کسانی که در کنار ابراز تأسف برای این حادثه دردناک میشد ردپای غرور و افتخار نسبت به آنها را در نظرات و پستهایشان احساس کرد تا جایی که یکی از آنها گفته بود: «بعضی از نیروهای جهادگر بسیجی که به صورت ناشناس در مناطق محروم و دور افتاده خدمت میکنن بعد از شهادتشون همه متوجه میشن که کی بودن» یکی دیگر هم نوشته بود: «الحمدلله ژن خوب اینجوری هم داریم مثل شهید رشاد طریقت منفرد یا رشاد طریقت منفرد آقازاده بود ولی برای کمک به خانوادههای فقیر جونش رو کف دست گرفت و همین کافی بود که «شهید» خطاباش کنیم.» یا عدهای که در تقدیر از این دو شهید اینطور نظر دادند: «تو روزای عید که همه درگیر تعطیلات و دید و بازدید عید بودیم، یه عده مشتی بلند شدن رفتن اردوی جهادی واسه آبرسانی به یه روستای محروم تو هرمزگان مثل شهید محمد حسن باباخانی و شهید رشاد طریقت منفرد».
نظر شما