خبرگزاری مهر، گروه استانها: محمدعلی بهمنی از چهرههای شناختهشده و تأثیرگذار شعر معاصر ایران است که با صدای خاص خود، در عرصه شعر کلاسیک و نو، بهویژه در قالب غزل، درخشیده است.
او متولد ۲۷ فروردین ۱۳۲۱ است و از نوجوانی به دنیای شعر قدم گذاشت.
بهمنی در کنار سرودن شعرهای مستقل و ادبی، نقش پررنگی در دنیای ترانههای موسیقی ایران داشته است. بسیاری از ترانههای مشهور دهههای گذشته، با قلم لطیف او سروده شدهاند.
ویژگی بارز اشعار و ترانههایش، سادگی، صمیمیت و در عین حال عمق عاطفی آنهاست. او با زبان محاورهای و بیتکلف، پیچیدهترین احساسات انسانی را بیان میکند؛ از عشق گرفته تا غربت، درد، امید و تنهایی.
از جمله کتابهای شعر او میتوان به چتر برای چه، گزینه اشعار، باغ تناسخ و از عشق تا عشق اشاره کرد. در بسیاری از آثارش، ردپای تجربههای شخصی، نگاه عاشقانهاش به زندگی، و دغدغههای انسانی دیده میشود.
بهمنی همواره از مدافعان زبان فارسی و فرهنگ شعری ایران بوده و در جایگاههای مختلف فرهنگی و هنری نقش داشته است. او همچنین سالها به عنوان ویراستار، مشاور ادبی و عضو شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت کرده و نسل جوان شاعران را نیز حمایت کرده است.
شعر بهمنی، نه تنها بهعنوان ادبیات، بلکه بهعنوان بخشی از حافظه عاطفی جمعی ایرانیان شناخته میشود؛ واژههایی که در دل ترانهها جاودانه شدند و هنوز هم، پس از دههها، طنین آنها در ذهن و دل مردم باقیست.
وقتی غزل دوباره جان میگیرد
نصرتالله مجیدی، دکترای ادبیات فارسی و دبیر محفل ادبی «گَمبرون» در گفتوگو با خبرنگار مهر درباره جایگاه محمدعلی بهمنی در شعر معاصر، از تأثیر عمیق او بر احیای غزل در دوران معاصر سخن گفت و افزود: خدا رحمتش کند، آقای بهمنی از چهرههایی بود که در روزگاری که قالب غزل کمکم به حاشیه میرفت، دوباره آن را بر سر زبانها انداخت.
مجیدی با اشاره به افول غزل در چند دهه پیش گفت: قالب غزل مدتها در محاق بود؛ جوانها کمتر به سراغش میرفتند؛ حتی نگاه غالب این بود که غزل، قالبی کهنه و متعلق به دوران گذشته است. اما با ورود چهرههایی مثل هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی، حسین منزوی و محمدعلی بهمنی، غزل بار دیگر جان گرفت و وارد میدان رقابت با دیگر قالبهای شعری شد. حالا اگر سری به شبکههای اجتماعی بزنید، از هر ده شعری که کاربران منتشر میکنند، دستکم هشتتایش غزل است.
شعر بهمنی از دل کوچه و بازار بیرون آمده است
او به تفاوتهای زبانی و سبکی بهمنی نسبت به دیگران اشاره کرد و گفت: بهمنی توانست با زبانی تازه، تصاویری بکر و ترکیبهایی نو، قالب غزل را بهروز کند. مثلاً در همین شعر که میگوید: «من با غزلی قانعم و با غزلی شاد / تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد» یا «مگذار که دندانزده غم شود ای دوست / این سیب که ناچیده به دامان تو افتاد»؛ اینها ترکیباتی هستند که در شعر فارسی کمتر سابقه دارند. ترکیبهایی که به زبان امروز نزدیک اند و از دل کوچه و بازار بیرون آمدهاند.
مجیدی در ادامه گفت: محمدعلی بهمنی شاعری نبود که پشت شعرش فلسفه سنگینی پنهان کرده باشد. او مثل مولانا یا حافظ، شاعر-عارف یا شاعر-حکیم نبود بلکه بیشتر شبیه سعدی بود؛ لحظهها را میدید، شکار میکرد و برایمان با زبان تصویر بازگو میکرد. مثل این بیت: «از خانه بیرون میزنم اما کجا امشب / شاید تو میخواهی مرا در کوچهها امشب»؛ پشت این شعر، یک فلسفه عرفانی نیست؛ فقط تجربهای زیسته، ساده و زلال است.
محمد علی بهمنی ترانههایی سروده که مردم با آنها زندگی کردهاند
به گفته دبیر محفل ادبی گَمبرون، ترانههای بهمنی نیز نقشی مهم در محبوبیت او بین مردم ایفا کردند؛ بهمنی نهتنها در غزل، بلکه در ترانه هم موفق بود. ترانههایی سروده که مردم با آنها زندگی کردهاند. مثلاً این شعر را ببینید: «دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است / اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» یا «خوش به حال من و دریا و غروب و خورشید / و چه بیذوق جهانی که مرا با تو ندید»؛ ببینید زبان چقدر ساده است. هیچکدام از این ترانهها سفارشی یا آئینی نیستند، برای همین به دل مردم مینشینند.
او درباره سابقه کاری بهمنی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز گفت: حتی در آن دورهای که در وزارت ارشاد کار میکرد، به دنبال موجسواری نبود. خیلی از جوانها میگویند که آن زمان، آقای بهمنی کمکشان میکرد تا شعرهایشان را به گوش دیگران برسانند. شاعران هرمزگان هم خیلی از او بهره بردند.
مجیدی همچنین با اشاره به مسیر شخصی بهمنی در یادگیری ادبیات گفت: بهمنی دانشگاه نرفته بود، اما آثار کلاسیک مثل شاهنامه و حافظ و سعدی را خودش، با مطالعه فردی یاد گرفت. پدرش هم مشوقش نبود، حتی سختگیری میکرد. اما مادرش زنی باسواد بود و با شعرهای دوره قاجار آشنا بود و همینها را برای محمدعلی نوجوان میخواند. این باعث شد که او اول با شعرهای سبک بازگشت ادبی آشنا شود و بعد کمکم به سبک شخصی خودش برسد.
او با اشاره به تجربه زیسته بهمنی در جامعه، آن را یکی از رموز موفقیت او دانست و گفت: از همان نوجوانی وارد بازار کار شد؛ در چاپخانه کار کرد، شاگردی کرد، با رانندهها، شاگردها، کارگرها و مردم طبقات پایین و متوسط ارتباط نزدیک داشت. این باعث شد گوشش با اصطلاحات عامیانه آشنا شود. خودش این زبان را زندگی کرده بود. این خیلی مهم است. حتی یک کارگردان موفق هم به من گفته بود که با اتوبوس رفتوآمد میکند تا زبان مردم را بشنود. بهمنی هم همینطور بود؛ در همان چاپخانهای که کار میکرد، با فریدون مشیری آشنا شد. مشیری روی او تأثیر زیادی گذاشت. بعدها هم سبک شعریاش شباهتهایی با غزلهای سعدی پیدا کرد. اما آنچه او را خاص میکرد، سادگی زبان، عامهپسند بودن ترکیبها و تصویرسازی از لحظههای عاشقانه بود.
بهمنی به دنبال شکار لحظههای ناب شاعرانه بود
مجیدی در پایان گفت: بهمنی نه در پی فلسفه بود، نه در پی عرفان؛ او به دنبال شکار لحظههای ناب شاعرانه بود؛ همانطور که گفته بود «من با غزلی قانعم و با غزلی شاد / تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد» و واقعاً همین عشق به شعر و زیبایی، راز ماندگاری اوست.
نظر شما