خبرگزاری مهر - حسامالدین حیدری: سیاست بینالملل، عرصهای است که گاهی بازیگران بینالمللی برای پیشبرد اهداف خود از ابزارهای پیچیده روانی و رسانهای استفاده میکنند. در ماجرای مذاکرات اخیر هستهای ایران، ایالات متحده و رژیم صهیونیستی با اجرای نمایشی حساب شده از تکنیک معروف «پلیس خوب و پلیس بد» تلاش دارند تا ذهنیت جامعه جهانی و حتی افکار عمومی داخل ایران را تحت تأثیر قرار دهند. هدف نهایی این استراتژی وادار کردن ایران به پذیرش خواستههای یکجانبه و غیرمنطقی در میز مذاکره است اما پرسش اینجاست که آیا این نمایش، واقعیتی جز یک درام ساختگی دارد؟
پشت پرده نمایش پلیس خوب و بد؛ از ادعا تا واقعیت
طی ماههای گذشته رسانههای غربی و منابع نزدیک به رژیم صهیونیستی ادعاهایی را درباره «طرح حمله نظامی اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران» منتشر کردهاند. در این روایت، بنیامین نتانیاهو به عنوان بازیگر «شرور» تصویر شده که قصد حمله به ایران را داشته است اما دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا به عنوان «ناجی» وارد و مانع این اقدام شده است!
این روایت، حتی در نگاه اول، تناقضهای آشکاری دارد؛ واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران امروز به لطف پیشرفتهای چشمگیر در حوزه دفاعی از موشکهای بالستیک تا پهپادهای پیشرفته به نقطهای رسیده که هرگونه حمله به خاک آن به معنای آغاز یک جنگ تمامعیار با پیامدهای غیرقابل پیشبینی برای مهاجمان است. وعده صادق ۲ تنها نمونه کوچکی از این ظرفیت بازدارندگی است. دونالد ترامپ با خروج یکجانبه از برجام در سال ۲۰۱۸، اعمال سیاست «فشار حداکثری» و ترور سردار سلیمانی عامل اصلی نابودی برجام و تشدید تنشها بود. چگونه همان فرد، ناگهان به چهرهای خیرخواه تبدیل شده است؟
این تناقضها نشان میدهد که هدف اصلی نه جلوگیری از جنگ، بلکه ایجاد ترس کاذب در ایران برای پذیرش خواستهها غیرشرافتمندانه و ظالمانه آمریکاست.
اهداف پنهان؛ از تطهیر ترامپ تا تحمیل توافق یکجانبه
این نمایش رسانهای، دو هدف کلیدی را دنبال میکند، اول اینکه با معرفی ترامپ به عنوان «مانع جنگ» تلاش میشود تا سیاستهای خصمانه او علیه ایران از تحریمهای فلجکننده تا ترور شهید سلیمانی در اذهان عمومی کمرنگ شود و دوم اینکه واشنگتن میخواهد با القای این تصور که «جنگ تنها آلترناتیو توافق است» ایران را مجبور به پذیرش شرایطی مانند توقف برنامه موشکی یا محدودیتهای بلندمدت هستهای کند بیآنکه متقابلاً تضمینی برای لغو واقعی تحریمها ارائه دهد.
در این میان، نقش رژیم صهیونیستی به عنوان «پلیس بد» نیز حائز اهمیت است. تلآویو با ادعای حمله نظامی نه تنها میکوشد جایگاه خود را به عنوان بازیگری ضدایرانی و توانمند در منطقه تثبیت کند، بلکه میخواهد مذاکرات را به سمتی ببرد که بیشترین امتیازگیری صورت گیرد تا ایران به کشوری ضعیف تبدیل شود.
درسهایی از گذشته، راهبردهایی برای آینده
تیم مذاکره کننده ایران باید با درک دقیق این بازی سیاسی از چند اصل کلیدی پیروی کند، تجربه برجام نشان داد که عجله برای رسیدن به توافق بدون اخذ تضمینهای کافی منجر به از دست دادن فرصتها و افزایش هزینهها میشود. هر توافقی باید مبتنی بر لغو واقعی و قابل راستیآزمایی تحریمها باشد.
ایران نباید اجازه دهد که توان دفاعی خود که سدی در برابر تهدیدات خارجی است به موضوع مذاکره تبدیل شود. موشکها و پهپادهای ایران بخشی از هویت دفاعی این کشورند و ارتباطی به برنامه هستهای صلحآمیز ندارند.
مقاومت هوشمندانه، کلید عبور از تهدیدها
نمایش «پلیس خوب و بد» آمریکا و اسرائیل نه یک استراتژی جدید بلکه ادامه همان سیاستهای شکست خورده «فشار حداکثری» است. جمهوری اسلامی ایران با عبور از پیچیدهترین توطئهها از جنگ تحمیلی تا تحریمهای ظالمانه ثابت کرده است که با تکیه بر اراده ملی و توان دفاعی میتواند توازن قدرت را به هم زده و دشمن را به عقبنشینی وادارد.
امروز نیز تنها راه خنثی کردن این بازی، مقاومت هوشمندانه است، مقاومتی که در میز مذاکره با استدلال و منطق از حقوق ملت ایران دفاع میکند؛ مقاومتی که در میدان نظامی با قدرت بازدارندگی هرگونه فکر حمله را نابود میسازد و مقاومتی که در عرصه رسانهای دروغهای دشمن را بیاثر میکند.
تاریخ به ایران آموخته است که پیروزی نهایی از آن ملتی است که در طوفان توطئهها، وحدت و عقلانیت خود را حفظ کند. مذاکره نه از سر ضعف که از موضع قدرت تنها راهی است که دشمنان را به پذیرش حقانیت ایران وادار میکند.
نظر شما