۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ۲:۰۱

شب میلاد امام مهربانی ها؛ وقتی دل‌ها زیر سایه گنبد طلایی آرام می گیرند

شب میلاد امام مهربانی ها؛ وقتی دل‌ها زیر سایه گنبد طلایی آرام می گیرند

مشهد - حرم مطهر امام رضا (ع) امشب خانه عاشقان شده؛ خانه‌ای که مرز جغرافیا و زبان را نمی‌شناسد و دل‌های مشتاق را از همه ایران و حتی فراتر از مرزها، در خود جمع کرده است.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها - فاطمه سعادتیان نیک: هوا هنوز تاریک نشده، اما مشهد رنگ و بوی دیگری گرفته است. امشب، شب ولادت امام رضا (ع)، هشتمین خورشید آسمان امامت و مهربانی است. شهر از صبح در تب و تاب است؛ مردمی که شوق زیارت را در نگاهشان می‌توان خواند، کوچه‌ها و خیابان‌هایی که به افتخار این شب بزرگ آذین شده‌اند و مهم‌تر از همه، حرم مطهر امام رضا (ع) که امشب خانه عاشقان شده؛ خانه‌ای که مرز جغرافیا و زبان را نمی‌شناسد و دل‌های مشتاق را از همه ایران و حتی فراتر از مرزها، در خود جمع کرده است.

از همان ابتدای خیابان امام رضا (ع) که وارد می‌شوی، جمعیتی را می‌بینی که آرام و باوقار، اما با شوقی وصف‌نشدنی، پا به سوی بارگاه نور می‌گذارند. بسیاری با دست‌های گره‌خورده به دعا، برخی با اشک شوق، کودکان با پرچم‌های سبز و سفید که روی‌شان نام امام رضا (ع) نقش بسته، و پیرمردان و پیرزنانی که با عصا، اما دلی جوان‌تر از جوانان، راهی حرم شده‌اند.

شب میلاد امام مهربانی ها؛ وقتی دل‌ها زیر سایه گنبد طلایی آرام می گیرند

فضای حرم؛ جایی میان زمین و آسمان

شاید برای کسی که اینجا نیست، تصورش آسان نباشد؛ اما کافی‌ست چشم‌هایت را ببندی و صدای نقاره‌خانه را در ذهن تداعی کنی. صدایی که درست هنگام غروب، قلب‌ها را به تپش می‌اندازد و شوقی تازه به جان زائران می‌دمد. راه که به صحن انقلاب می‌رسد، دیگر همه چیز رنگ عوض می‌کند: فرش‌های گل‌دوزی‌شده، شمعدان‌های پرنور، پرچم‌های سبز و طلایی، و چهره‌هایی که انگار از جنس دیگری است. اینجا، شب میلاد امام رضا (ع) است و همه آمده‌اند تا سهمی از مهر و معنویت این شب ببرند.

در گوشه‌ای از صحن، «سیدمحمد» را می‌بینم. جوانی است حدوداً سی‌ساله، با لهجه شیرین جنوبی. از او می‌پرسم چرا امشب را برای زیارت انتخاب کرده؟ لبخند می‌زند و می‌گوید: من اهل اهوازم. سال‌ها آرزو داشتم شب میلاد امام رضا (ع) در حرم باشم. امسال، بالاخره قسمت شد. از روزها قبل با خانواده حرکت کردیم. وقتی گنبد طلایی را دیدم، حس کردم تمام خستگی سفر از تنم رفت. به مادرم گفتم: ‘اینجا، انگار همه درها به آسمان باز است. دعا کردم حال خوب اینجا، همیشه همراهم باشد.

از «سیدمحمد» جدا می‌شوم و وارد صحن جامع رضوی می‌شوم. اینجا، جشن و سرور موج می‌زند. گروهی از نوجوانان با پرچم‌هایی که روی آن نوشته‌شده «یا امام رضا»، مشغول پخش شیرینی هستند. چهره‌شان می‌درخشد و لبخندشان حاکی از غروری است که امشب، در خانه امامشان میزبان شده‌اند.

در کنار ضریح، صف طویلی از زائران ایستاده‌اند. هرکس به شیوه خود با امامش نجوا می‌کند؛ یکی به آرامی اشک می‌ریزد، دیگری دست بر سینه گذاشته و زیر لب ذکر می‌گوید. صدای مولودی‌خوانی در فضا می‌پیچد و جمعیت با هر صلوات، انگار نفسی تازه می‌کشد.

در میان جمعیت، زنی میانسال با لهجه شیرین شیرازی توجه‌ام را جلب می‌کند. نامش «زهرا» ست. می‌گوید: ما سه روز است از شیراز راه افتاده‌ایم. انگار هر قدم که به مشهد نزدیک‌تر می‌شدیم، قلبم تندتر می‌زد. امشب، وقتی وارد حرم شدم، حس کردم از همه دنیا جدا شده‌ام. اینجا همه غم‌ها یادم می‌رود. هر سال شب میلاد امام رضا (ع)، برای سلامتی خانواده و خوشبختی فرزندانم دعا می‌کنم. امشب هم، اول برای دل امام رضا دعا کردم، بعد برای ایران.

شب میلاد امام مهربانی ها؛ وقتی دل‌ها زیر سایه گنبد طلایی آرام می گیرند

مجاوران مشهد؛ حس همسایگی با امام

در این میان، حال و هوای مجاوران مشهدی هم شنیدنی است. «حاج علی» را کنار یکی از ورودی‌های حرم می‌بینم؛ پیرمردی با محاسن سفید و چشمانی مهربان، از کسبه قدیمی اطراف حرم. با او هم‌قدم می‌شوم تا حس و حال امشب را از زبانش بشنوم. می‌گوید: ما مشهدی‌ها همیشه می‌گوئیم که امام رضا (ع)، کریم اهل بیت است؛ اما شب میلادش، انگار درهای رحمتش بیشتر باز می‌شود. من سال‌هاست که هر شب میلاد، از خانه می‌زنم بیرون و تا نیمه‌شب اینجا می‌مانم. امشب حرم مثل بهشت است. همه مردم ایران و حتی زائران خارجی آمده‌اند. از گوشه و کنار دنیا. اینجا، حال و هوای عجیبی است. شکر می‌کنم که در مجاورت امام نفس می‌کشم.

از حاج علی درباره آرزویش برای امشب می‌پرسم. تأمل می‌کند و می‌گوید: آرزویم این است که همیشه حرم آباد باشد و مردم ایران سلامت و خوشحال باشند. امام رضا (ع) خانه همه است.

روایت زائران از راه‌های دور و نزدیک

در گوشه‌ای دیگر، جمعی از زائران افغانستانی را می‌بینم که با چادرهای رنگارنگ و کودکان‌شان، به ضریح چشم دوخته‌اند. «سید عبدالله» که از هرات آمده، می‌افزاید: ما هر سال، اگر خدا بخواهد، شب میلاد امام رضا (ع) را در مشهد می‌گذرانیم. امام رضا (ع) فقط برای ایرانی‌ها نیست؛ همه عاشقان اهل بیت، اینجا را خانه خود می‌دانند. امشب، دعا کردیم که صلح و آرامش در همه جهان برقرار باشد.

در مسیر بازگشت به صحن آزادی، جوانی از تبریز را می‌بینم که با دوستانش آمده. «علیرضا» اظهار می‌کند: از دانشگاه جمع شدیم و با قطار آمدیم. برنامه‌مان این بود که شب میلاد را در حرم باشیم. احساس می‌کنم اینجا، آدم دوباره متولد می‌شود. شور و شوق امشب، وصف‌نشدنی است.

حال و هوای معنوی؛ پیوند دل‌ها

هر چه شب پیش می‌رود، جمعیت بیشتر می‌شود. صدای نقاره‌ها در شب مشهد می‌پیچد و هر بار که مولودی‌خوانان، نام امام رضا (ع) را با شور می‌خوانند، موجی از صلوات و اشک و لبخند در جمعیت به راه می‌افتد. کودکان با لباس‌های سپید و پرچم‌های کوچک، شادی می‌کنند و بزرگ‌ترها در گوشه‌ای آرام، دست به دعا برداشته‌اند.

در میانه صحن، سفره‌های نذری پهن شده؛ شیرینی و شربت میان زائران پخش می‌شود. جمعی از خادمان با لباس‌های سبزرنگ، با چهره‌هایی شاد، از زائران استقبال می‌کنند. یکی از خادمان جوان، «محمدرضا»، می‌افزاید:
امشب، خادم بودن معنای دیگری دارد. وقتی لبخند زائران را می‌بینم، انگار مزد همه زحمت‌هایم را می‌گیرم. دعا می‌کنم همه مردم ایران و جهان، همیشه دل‌شان شاد باشد.

شب میلاد امام مهربانی ها؛ وقتی دل‌ها زیر سایه گنبد طلایی آرام می گیرند

لحظه‌هایی ناب؛ آرامش در دل هیاهو

در گوشه‌ای از رواق امام خمینی (ره)، پیرزنی نشسته و تسبیح در دست دارد. از او می‌پرسم چرا امشب را در حرم مانده؟ با بغضی شیرین پاسخ می‌دهد: دخترم امسال ازدواج کرد و رفت تهران. دلم گرفته بود. امشب آمدم اینجا، کنار امام رضا (ع). وقتی کنار ضریح بودم، احساس کردم پدرم کنارم نشسته. اینجا، دل آدم سبک می‌شود.

در میان شلوغی، لحظه‌هایی ناب از سکوت و آرامش را می‌شود دید؛ زائرانی که با چشمانی اشکبار، دست بر سینه گذاشته‌اند و آرام زیر لب نجوا می‌کنند؛ گویی هرکس در این لحظه‌ها، راز دل خود را با امامش در میان می‌گذارد.

پایان شب؛ حرم همچنان بیدار

ساعت از نیمه شب گذشته، اما هنوز جمعیت در صحن‌ها موج می‌زند. بعضی زیر نور گنبد طلایی نشسته‌اند و به دعا مشغولند، عده‌ای در گوشه‌ای از صحن، مولودی می‌خوانند و گروهی دیگر، آرام به ضریح نزدیک می‌شوند.

امشب، حرم مطهر امام رضا (ع) خانه مهر و معنویت است؛ جایی که زائران و مجاوران، با همه تفاوت‌هایشان، زیر سایه امام مهربانی‌ها به هم می‌پیوندند. اینجا، دردها فراموش می‌شود و دل‌ها آرام می‌گیرد.

کافی است چشم ببندی، صدای دعا و صلوات را گوش کنی و عطر گلاب و صمیمیت این شب را در ذهن مجسم سازی؛ گویی تو هم، در کنار هزاران عاشق دیگر، مهمان این ضیافت آسمانی هستی.

کد خبر 6461308

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha