۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ۱۵:۲۲

می‌خواهی دیده شوی یا درمان شوی؟ پشت‌پرده ترند شدن تراپی!

می‌خواهی دیده شوی یا درمان شوی؟ پشت‌پرده ترند شدن تراپی!

تراپی رفتن این روزها به یک ترند در شبکه‌های اجتماعی تبدیل شده؛ ترندی که بخشی از آن نیاز واقعی جامعه است و بخشی دیگر، تحت تأثیر موج‌های فضای مجازی شکل گرفته است.

خبرگزاری مهر، گروه مجله: این روزها اگر سری به اینستاگرام بزنید، احتمالاً دست‌کم یک بار به کسی برمی‌خورید که درباره جلسات تراپی‌اش صحبت می‌کند، تصویری از دفتر تراپیست‌اش به اشتراک می‌گذارد یا نقل‌قولی انگیزشی با تم روان‌درمانی منتشر می‌کند. حالا دیگر «تراپی رفتن» فقط یک نیاز شخصی یا درمانی نیست؛ گاهی تبدیل به نشانه‌ای از باکلاس بودن، روشن‌فکری یا حتی چون ترند جامعه است، شده است.
در دنیایی که نمایش بخشی از هویت شده، داشتن تراپیست به شدت اهمیت پیدا کرده؛ نه صرفاً برای حال خوب، بلکه برای این‌که دیگران ببینند ما چقدر مراقب خودمان هستیم یا اینکه دست‌کم تظاهر می‌کنیم که هستیم اما پشت این موج پرزرق‌وبرق، سوال‌هایی جدی‌تر پنهان‌اند: چرا تراپی ترند شده؟ نیاز واقعی ما به روان‌درمانی چیست و کجاست؟ و چطور می‌شود بین نیاز اصیل به مراقبت روانی و موجی که از بطن فضای مجازی و دیده‌شدن می‌آید، مرز گذاشت؟

وقتی با مرکز مشاوره و روان شناسی تماس می‌گیرم جواب می‌دهد: «فعلاً افزایش قیمت نداشتیم. هر ۴۵ دقیقه، ۹۵۰ هزار تومان.» مرکز بعدی می‌گوید: «هزینه هر جلسه، ۱ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان.» حالا فرض کنید یک دانشجو یا کسی با درآمد متوسط تصمیم بگیرد به سلامت روانش اهمیت بدهد و حداقل ماهی دو جلسه تراپی برود؛ همان چیزی که روان‌شناسان همیشه توصیه می‌کنند.

با همین قیمت‌های سال قبل، بدون در نظر گرفتن هزینه رفت‌وآمد، چیزی حدود ۲ میلیون تومان حداقل در ماه باید بپردازد. این یعنی بخشی از حقوق ماهانه یا پول توجیبی‌اش فقط صرف چند جلسه تراپی می‌شود. هزینه‌ای که برای بسیاری از جوانان و نوجوانان کم نیست. یعنی اگر بخواهد ذهنش را درمان کند، باید از خیلی چیزهای دیگر بگذرد؛ شاید کمتر غذا بخورد، قبض‌ها را نبیند، یا از خریدهای کوچک روزمره صرف‌نظر کند.

ملیحه، ۴۴ ساله است، مادر دو فرزند و شاغل. می‌گوید: «در محل کار، ذهنم آرام ندارد. مدام خسته‌ام، همیشه تحت فشار. ولی درمان؟ درمان پول می‌خواهد و خب، اولویت زندگی همیشه چیزهای فوری‌تر است: اجاره، قبض، لباس بچه‌ها…» او مدتی پسر هشت‌ساله‌اش را به خاطر رفتارهای پرخاشگرانه، پیش روان‌شناس می‌برد. امیدوار بود فرزندش را از چرخه‌ای که خودش در آن گیر کرده نجات دهد. اما از یک جایی به بعد، دیگر نمی‌توانست هزینه‌ها را بپردازد و درمان نصفه‌نیمه ماند.

در انتظار بیمه!

برای خیلی از ماها پیش آمده که بخواهیم به جلسات مشاوره برویم؛ حرف بزنیم، سبک شویم، ذهنمان را مرتب کنیم. اما وقتی نوبت به تصمیم نهایی می‌رسد، معمولاً یکی از بزرگترین موانع، هزینه‌های آن است. هر مرکز مشاوره نرخ خودش را دارد و هرچقدر محیط مجلل‌تر و لوکس‌تر باشد، هزینه‌ها هم بیشتر است. مثلاً در تهران، فاصله قیمت‌ها بین یک مرکز ساده در مرکز شهر و کلینیک‌های شیک و مدرن در محله‌های بالاتر بسیار متفاوت است.

سوالی که بسیاری از افراد از خود می‌پرسند این است که چرا این خدمات تحت پوشش بیمه نیستند؟ شاید یکی از دلایلش این باشد که سلامت روان همچنان برای برخی از ما به اندازه سلامت جسم اولویت ندارد. مثلاً وقتی دندانمان درد می‌گیرد، سریع به دندان‌پزشک مراجعه می‌کنیم، اما تا زمانی که ذهنمان دچار بحران جدی نشود، فکر تراپی به ذهنمان نمی‌رسد. از طرف دیگر، روان‌شناسی پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد. ممکن است کسی به اشتباه فکر کند افسرده است یا مشکل روانی دارد و شروع به تراپی رفتن کند. در این موارد، شاید شرکت‌های بیمه نگرانند که چنین مراجعه‌هایی باعث هدر رفتن منابع مالی‌شان خواهد شد.

«هاجر خباز» روانشناس و استاد دانشگاه علامه طباطبایی درباره این موضوع به خبرنگار مهر می‌گوید، «پوشش بیمه‌ای جلسات روان‌درمانی در ایران هنوز بسیار محدود است. هرچند برخی ارگان‌های دولتی از این خدمات برخوردارند، اما بسیاری از افراد، به‌ویژه آن‌هایی که در مشاغل آزاد کار می‌کنند یا تحت پوشش بیمه‌های خاصی نیستند، از این حمایت محروم‌اند. جامعه روان‌شناسی در تلاش است تا این مشکل را حل کند، اما هنوز راه زیادی تا رسیدن به شرایط ایده‌آل باقی مانده است.»

شاید هم بخشی از این قیمت‌های بالا به دلیل تقاضای روزافزون برای خدمات مشاوره‌ای باشد. وقتی تقاضا برای یک خدمت زیاد شود، قیمت‌ها هم به همان نسبت بالا می‌رود. این یک اصل ساده در اقتصاد است؛ وقتی عرضه محدود و تقاضا بالا باشد، قیمت‌ها نیز افزایش پیدا می‌کند.

می‌خواهی دیده شوی یا درمان شوی؟ پشت‌پرده ترند شدن تراپی!

روان درمانی، ضرورت است

در دنیای امروز، وقتی چیزی در اینستاگرام ترند می‌شود، همیشه بخشی از آن به نیاز واقعی جامعه برمی‌گردد و بخشی دیگر به موجی که در شبکه‌های اجتماعی به راه افتاده است. این روزها «تراپی رفتن» و «تراپیست داشتن» هم به یکی از همین ترندها تبدیل شده‌اند. برای درک بهتر این موضوع، کافی است به دوران رژیم‌های سخت نگاهی بیندازیم؛ زمانی که رژیم‌های افراطی و محدود تبدیل به نماد سبک زندگی سالم شده بودند. برای کسی با وزن ۱۲۰ کیلوگرم، کاهش وزن یک ضرورت پزشکی است، اما برای کسی که فقط ۵ کیلو اضافه دارد، این وسواس ممکن است به بدنش آسیب بزند.

این روان‌شناس در این باره می‌گوید: «روان‌درمانی فقط یک ترند زودگذر نیست. در دنیایی که هر روز پیچیده‌تر می‌شود و فشارهای روانی از هر طرف به ما حمله می‌کنند، نیاز به حمایت روانی دیگر فقط یک انتخاب نیست، بلکه به یک ضرورت تبدیل می‌شود. یکی از نقاط عطف در افزایش مراجعه به روان‌درمانگران، دوران پاندمی کرونا بود. با گسترش خدمات آنلاین، حتی کسانی که در مناطق دورافتاده زندگی می‌کردند، توانستند به راحتی از مشاوره‌های روان‌شناسی بهره‌مند شوند. این روند، دسترسی به خدمات روان‌درمانی را برای بسیاری از افراد آسان‌تر کرد.»

او البته این واقعیت را هم انکار نمی‌کند که بخشی از این روند، رنگ و بوی مد و شوآف گرفته است: «در سال‌های اخیر، مفاهیمی مثل خودمراقبتی، رشد فردی و خودآگاهی به شدت در جامعه مطرح شده‌اند. این مفاهیم در اصل به افراد کمک می‌کنند تا خودشان را بهتر بشناسند و رشد کنند. اما متأسفانه، بعضی‌ها از این ایده‌ها فقط برای ساختن یک تصویر زیبا در شبکه‌های اجتماعی یا ارتقای جایگاه اجتماعی‌شان استفاده می‌کنند. این می‌تواند به نوعی سوءاستفاده از مفهوم واقعی روان‌درمانی منجر شود.»

می‌خواهی دیده شوی یا درمان شوی؟ پشت‌پرده ترند شدن تراپی!

بلاگرها؛ مشاوران بدون تخصص

این روزها کافی است سری به اینستاگرام یا یوتیوب بزنید تا با موجی از افرادی مواجه شوید که با دوربین‌های حرفه‌ای و جملات پرطمطراق، خود را روان‌شناس معرفی می‌کنند. این افراد، که اغلب تحصیلات تخصصی در این حوزه ندارند، به سادگی نقش مشاوران حرفه‌ای را بازی می‌کنند و با جذب فالوورهای بالا، جای متخصصان واقعی را تنگ می‌کنند. آنها به‌ویژه روی جوانان و نوجوانانی تأثیر می‌گذارند که به دنبال پاسخ‌های ساده برای مشکلات پیچیده‌شان هستند. نتیجه؟ بسیاری از این جوانان فکر می‌کنند دیگر نیازی به تراپی ندارند، چرا که این بلاگرها دارند «حرف دلشان» را می‌زنند.

مهلا، دانشجوی ارشد روان‌سنجی که سال‌ها برای تشخیص اختلالات روانی تحصیل کرده، به این موج جدید با نگرانی نگاه می‌کند. او توضیح می‌دهد: «ما سال‌ها درس روان‌شناسی خوانده‌ایم. هر روز در کارگاه‌ها و دوره‌های عملی شرکت می‌کنیم، کتاب‌های تخصصی می‌خوانیم و با احتیاط وارد کار بالینی می‌شویم. با این حال، همیشه این ترس وجود دارد که نکند جایی اشتباه کنیم و حال مراجع را بدتر کنیم. من خودم با اینکه لیسانس و ارشد روان‌شناسی دارم هنوز جرأت نمی‌کنم بی‌گدار به آب بزنم. همیشه این نگرانی را دارم که نکند اشتباهی کنم که وضعیت مراجع را پیچیده‌تر کند.»

او در ادامه به خطرات این افراد اشاره می‌کند: «این بلاگرها، که شاید فقط چند کتاب زرد روان‌شناسی خوانده‌اند، بدون هیچ تجربه بالینی، جلوی دوربین می‌نشینند و با اعتماد به نفس حرف می‌زنند. همین افراد که نه تحصیلات درست و حسابی دارند، نه تجربه بالینی، گاهی باعث می‌شوند افرادی که واقعاً به کمک نیاز دارند، از مراجعه به مشاورهای واقعی صرف‌نظر کنند.»

این پدیده البته فقط به روان‌شناسی محدود نمی‌شود. در هر حوزه‌ای می‌توان افرادی را پیدا کرد که بدون تخصص، تنها با زبون‌بازی و تکنیک‌های تبلیغاتی، برای خودشان جایگاهی درست کرده‌اند. مثل معماری که بدون تجربه کافی، یک پل طراحی کند که بعدها جان هزاران نفر را به خطر بیندازد. خطر اینجاست که افراد نیازمند به کمک واقعی، گمراه شوند و از دریافت درمان حرفه‌ای باز بمانند.

اگر آدم‌ها به سلامت روانشان اهمیت ندهند، جامعه‌ای شکل می‌گیرد که در آن برای جای پارک دعوا می‌شود و قتل می‌کنند. جامعه‌ای که رتبه نهم را در عصبانیت به خود اختصاص داده. بهتر است سلامت روان، درست مثل سلامت جسم، جدی گرفته شود. مسئولان باید کاری کنند که مردم فقط به‌خاطر قیمت بالای جلسات تراپی از درمان صرف‌نظر نکنند. مشاوره رفتن نباید یک موضوع لوکس یا باکلاس در اذهان عمومی تلقی شود بلکه باید تبدیل شود به یک امکان ساده، عادی و در دسترس برای همه.

کد خبر 6463629

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha